آقایی خیلی پیر با بال هایی خیلی بزرگ
نویسنده:
گابریل گارسیا مارکز
مترجم:
علی اصغر راشدان
امتیاز دهید
✔️ کتاب آقای خیلی پیر با بال های خیلی بزرگ مجموعه ایست از داستان های کوتاه منتشر شده از گابریل گارسیا مارکز . داستانهای این کتاب به قرار زیر است:
دگرگونی اوا به گربه اش / ظهر سه شنبه / چشم های سگی آبی / زنی که راس ساعت شش می آمد / نابو ، پسرک سیاهی که منتظر فرشته ماند / یک روز بعد از شنبه / دریای دوران گم شده / مراسم خاکسپاری مامان بزرگ / عصر عالی بالتازار / بالاکامن نیک و فروشنده خارق العاده / آقایی خیلی پیر با بال هایی خیلی بزرگ / پایداری در عشق تا پای مرگ / داستان غم انگیز و باورنکردنی ارندیرای ساده و مامان بزرگ / تو این آبادی دزدی نیست / قشنگ ترین مغروق دنیا / رهایی سوم / قطعه دیگری از مرگ / رنج های سه خوابگرد / یکی گل های رز را به هم می ریزد / شب لک لک ها / در یکی از این روزها / رزهای مصنوعی / آخرین سفر کشتی اشباح / گفت و گو با آینه / بیوه مونتییل / تک گویی ایزابل در باران ماکوندو
بیشتر
دگرگونی اوا به گربه اش / ظهر سه شنبه / چشم های سگی آبی / زنی که راس ساعت شش می آمد / نابو ، پسرک سیاهی که منتظر فرشته ماند / یک روز بعد از شنبه / دریای دوران گم شده / مراسم خاکسپاری مامان بزرگ / عصر عالی بالتازار / بالاکامن نیک و فروشنده خارق العاده / آقایی خیلی پیر با بال هایی خیلی بزرگ / پایداری در عشق تا پای مرگ / داستان غم انگیز و باورنکردنی ارندیرای ساده و مامان بزرگ / تو این آبادی دزدی نیست / قشنگ ترین مغروق دنیا / رهایی سوم / قطعه دیگری از مرگ / رنج های سه خوابگرد / یکی گل های رز را به هم می ریزد / شب لک لک ها / در یکی از این روزها / رزهای مصنوعی / آخرین سفر کشتی اشباح / گفت و گو با آینه / بیوه مونتییل / تک گویی ایزابل در باران ماکوندو
آپلود شده توسط:
korouni
1394/04/02
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آقایی خیلی پیر با بال هایی خیلی بزرگ
حتی یک پاراگراف هم نداشت که بتونه منظور نویسنده رو بدرستی برسونه
لطفا به ترجمه ی کتابهایی که در سایت آپلود می شن هم توجه داشته باشید
ادواردو گاله آنو، کورتازار ، و بسیاری دیگر ،
البته شاید دلیل خوشآمدن مردم ازو در اینست که برای فهم گارسیامارکز نیازی به دانش گسترده ایی نیست ، و خود گارسیا مارکز هم هیچگاه ادعای اندیشمندی نداشته است، بلکه تنها برای سرگرم کردن (گزارش گونه)مینوشته است ، و حتی خودش در آخرین کتابش "روسپی های.." اعتراف کرده که محیط زندگیش در آغاز چگونه بوده است و از چه کسانی آموخته بوده و الهام گرفته بوده است، که این البته در روش زندگی مردمان کلمبیا بسیار عادی است ،
"مادیگربچه های سرراهی سرزمینمان نیستیم,یتیم های خدایان,دراوج تشنگی ودرمعرض بادوبوران نیستیم,تبعیدیان به سرزمین شخصی خودمان نیستیم.مادگرگون شده ایم, خانمها وآقایان, مابزرگ وخوشبخت شده ایم.